آرتین آرتین ، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 24 روز سن داره

آرتین خان مردی از دیار پاکی

پسرم برگ گلم

  پسرم ، برگ گلم غنچه ی خوش رنگ دلم دست خود را حلقه کن بر گردنم خنده زن بر چشمهای خسته ام عشق تو آواز صبح زندگی ست مهر تو آغاز لطف و بندگی ست سر گذار بر شانه های مادرت بوسه زن بر گونه های زرد من خانه ام سبز از صدای شاد توست مادرت مست از نوازش های توست اشک های سرد خود را پاک کن گرمی قلب مرا با جان خود دمساز کن گوش بسپار به لا لای حزین مادرت خوش بخواب دیده من تا سحر، فانوس گرم و روشن است   ...
22 اسفند 1390

چهارشنبه سوری

برافروختن آتش بر روی هیزم و روشن‌کردن فشفشه ، از رسوم جاافتاده در جشن چهارشنبه سوری است. هایده و مهستی در حال پرش از آتش در آیین چهارشنبه سوری چهارشنبه‌سوری یکی از جشن‌های ایرانی است که در شب آخرین چهارشنبهٔ سال (سه‌شنبه شب) برگزار می‌شود. در شاهنامهٔ فردوسی اشاره‌هایی درباره بزم چهارشنبه‌ای در نزدیکی نوروز وجود دارد که نشان‌دهندهٔ کهن بودن این جشن است. مراسم سنّتی مربوط به این جشن ملی، از دیرباز در فرهنگ سنتی مردمان ایران زنده نگاه داشته شده‌است. [۱] واژهٔ «چهارشنبه‌سوری» از دو واژه چهارشنبه که نام یکی از روزها...
22 اسفند 1390

امن ترین تکیه گاه

تکیه گاه من   بعضی آدما توی زندگی خیلی انرژی و روحیه به آدم میدن.مثه یه کوه پشتش می ایستن میشن یه تکیه گاه توی اون موقعی که واقعا بهشون احتیاج داریم .توی اون شرایط سخته که میشه ادمای دور و برو با چهره ی واقعی شون دید و شناختشون.                                                                  &nb...
20 اسفند 1390

خدا

وقتی وجود خدا باورت بشه ،خدا یه نقطه میزاره زیر باورت و ” یاورت” میشه ...   زندگی برگ بودن در مسیر باد نیست امتحان ریشه هاست ریشه هم هرگز اسیر باد نیست زندگی چون پیچک است انتحایش می رسد پیش خدا
20 اسفند 1390

یادم باشد

یادم باشد حرفی نزنم که کسی را به ناحق از خود برنجانم  ، نگاهی نکنم که دل کسی بلرزد و خطی ننویسم که به نا حق آزار دهد کسی را یادم باشد که روز و روزگار خوش است وتنها دل ما دل نیست یادم باشد جواب کین را با کمتر از مهر و جواب دو رنگی را با کمتر از صداقت ندهم یادم باشد باید در برابر فریادها سکوت کنم و برای سیاهی ها نور بپاشم یادم باشد از چشمه درسِِ خروش بگیرم و از آسمان درسِ پـاک زیستن یادم باشد سنگ خیلی تنهاست ... یادم باشد باید با سنگ هم لطیف رفتار کنم مبادا دل تنگش بشکند یادم باشد برای درس گرفتن و درس دادن به دنیا آمده ام ... نه برای تکرار اشتباهات گذشتگان یادم باشد زندگی را دوست دارم یادم باشد هر گاه ارزش ...
20 اسفند 1390

سوختم باران ببار

سوختم باران بزن شاید...   سوختم باران بزن شاید تو خاموشم کنی              شاید امشب سوزش این زخم هارا کم کنی                                                     آه باران من سراپای وجودم آتش است                   &n...
20 اسفند 1390

زنها دوست داشتنی هستند

چتر حمایت او را احساس می کنی……………….. .زمانی که خواهر توست….. گرمای محبت او را احساس می کنی……………زمانی که دوست توست…… هیجان و عشق او را احساس می کنی……………زمانی که عاشق توست……. از خود گذشتگی او را احساس می کنی………..زمانی که همسر توست…… پرستش وایثار او را احساس می کنی……….زمانی که مادر توست…. دعای خیر او را احساس می کنی……….زمانی که مادر بزرگ توست وباز هنوز او استقامت دارد……………… ...
20 اسفند 1390

برای آرتینم

  سلام ماه من .. دیدی آنقدر تقویم هایمان ورق خورد تا تولدت شد .. چقدر صبر کردم تا تولدت را در کنار تولدم جشن بگیرم .. حالا تو منت سر من و اسفند گذاشتی و با آمدنت بهار را خجالت دادی .. چقدر زیباست بهاری که تو نوبرش کردی .. ماه من آرتین من
20 اسفند 1390

ماه من

  ماه من غصه نخور زندگی جذر و مد داره دنیامون یه عالمه آدمه خوب و بد داره ماه من غصه نخور همه که دشمن نمیشن همه که پر ترک مثل تو و من نمیشن ماه من غصه نخور مثل ماها فراوونه خیلی کم پیدا میشه کسی رو حرفش بمونه ماه من غصه نخور گریه پناه آدماست تر و تازه موندن گل ماله اشک شبنماس ماه من غصه نخور زندگی بی غم نمیشه اونی که غصه نداشته باشه ادم نمیشه ماه من غصه نخور خیلیا تنهان مثل تو خیلیا با زخمای زندگی آشنان مثل تو ماه من غصه نخور زندگی خوب داره و زشت خدا رو چه دیدی شاید فردامون باشه بهشت ماه من غصه نخور        ...
20 اسفند 1390

تولد خاله مریم

دیروز تولد خاله مریم بود همگی رفتیم خونه مامانی البته قرار بود بریم خونه خاله مریم  که حال بابایی بد شد صبح ساعت ١٠ بود که خاله مریم به مامانم زنگ زد گفت ما بابا رو آوردیم بیمارستان انگار دنیا رو رو سر مامانم خراب کردن  خدا رو شکر بخیر گذشت بابایی کلی آزمایش داد و سیتی اسکن کرد  ول یچیزی نبود امیدوارم بابایی زود زود بهتر بشه بازم تولد خاله مریم مبارک خاله جونم ١٢٠ ساله بش ی ...
20 اسفند 1390